سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ادامه ی : تعریف اندیشه

    اینکه گفته شده تعریف باید جامع و مانع باشد مقصود اینست  که تعریف یک چیز هم چیزی از آن چیز را از قلم نینداخته باشد و هم شامل چیز دیگر جز همان چیزی که معرف آنست نشود ، بعبارت دیگر بقول منطق قدیم هم ایجابی  باشد و هم سلبی  و بقول منطق جدید هم سلبی باشد وهم ایجابی ، چراکه پیش از این هم بعرض رسید که تفاوت این دو منطق در تقدم ایجاب و سلب است  و گرنه تفاوت اصولی دیگری باهم ندارند .

    بنابراین می بینیم که نه تنها در تعلیم بلکه در تعریف هم بنا را بردو گذاشته اند که گفته شده : تعریف باید جامع و مانع باشد !؟

    این را خصوصا از دانشمندانی می بینیم که موحد هم هستند ! در حالیکه تعریف یک چیز در عالمی که خدای واحد آفریده با چیزی دیگر در این عالم بی ارتباط نیست .

    نکته ی اساسی تر اینکه اولین تعریف ما چگونه می تواند مانع باشد ؟

و ، بله و تعریف بعدی ما با توجه به آن یعنی اولین تعریف ماست ؟ یا بقول مثلا مرحوم علامه : وقتی ما اول یک مثلا سیاهی را شناختیم و در نهایت هم به حافظه سپردیم کاری با آن نداشته باشیم و باز هم با به اصطلاح ذهن و منجمله حافظه ی صفر ، خالی و یا تهی حرکتی دیگر داشته باشیم به مثلا یک سفیدی ؟ بعد هم بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری : ایندو را باهم مقایسه کنیم و بعد مقایسه دریابیم که یک هست داریم و یک نیست !؟ در حالیکه در فرمایشات ایشان هم دیدم که پیش فرض صدق و کذب را پیش لز این مقایسه دارند ، حالا در همان ذهن و از جمله حافظه اش ؟ یا ذهن و حافظه ای که بقول ایشان ساخته و پرداخته می شود !؟ بماند .

    بله ، اگر چنین بود که معرفت یا شناختی از چیزی پس از سپردن به حافظه ، البته حافظه ای که داریم ، را به فراموشی بسپاریم و روز از نو و روزی از نو باز یه چیزی ، هرچند هرمعرفت یا شناختی از چیزی حکم یکبار مصرف را داشت و آنهم تا ایستگاه یادآوری ، ولی مثلا حرف از مبادیست و در تعریف فکر گفته شده : حرکت به مبادی و ... .

    کدام مبادی ؟ مبادی محفوظ ؟ مثل مثلا همان سیاهی که بقول مرحوم علامه : برای نخستین بار چشم ما بر آن افتاد و دیدیم و پس از تجریدش از بینایی هم به بایگانی سپردیم ؟

    اینها نکته هایی است که نه تنها هر طالب علم یا جوینده ی دانش نمی تواند از کنارش بدون تفکر بگذرد بلکه هر عارفی در مقام تعریف چیزی و خصوصا اولین یا نختین تعریفش نمی تواند دور از چشم بگذارد و صرف اینکه حتی حضرت علامه هم فرموده باشد با روح طلبگی و دانشجویی سازگار نیست که از کنارش رد شد و پذیرفت  ، چه رسد به اینکه مصدرش به اصطلاح دانشمندانی باشند که خود را موحد هم نمی دانند .

    در ادامه ی مطلب انشاءالله هم این گفته خواهد شد و هم اینکه چرا فکر یا اندیشه را هم با عقل یا خرد یکی می گیرند بعنوان مثال ، فعلا ببینم شما چه می فرمایید ، آیا مثل مثلا عکاس گرامی عرایضم را تایید می فرمایید یا مثل دیگر عزیزان با سکوتی که علامت رضاست ؟ و یا ... .  

 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :169
بازدید دیروز :212
کل بازدید : 1346419
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ